
در سختترین لحظه هاى آزمون و امتحان، شور عشق و بندگى در رگهاى اسماعیل می جوشید و در زلالترین محبتهاى پدرانه ابراهیم، میخواست که در پیشگاه طاعت پروردگار قربانى شود.
آسمان، در تپش ثانیه ها می جوشید و هراس لحظه هاى بعد، در جان و نگاه فرشتگان چنگ می انداخت.
اسماعیل، در قربانگاه سر سپردگى زانو زده و گلوى نازکش را به خنجر اطاعت و تسلیم محض پروردگارش سپرده بود. اراده و ایمان استوار ابراهیم، آتش خشم و کین را در دل شیطانهایى که این بار هم وسوسه هاشان در پولاد سخت عزم و اعتقاد یکى دیگر از فرزندان آدم راه نیافت، شعله ور می کرد و خدا، با تحسین و رضا، پیروزى ابراهیم و اسماعیل را به نظاره پرداخت.
ولى خنجر بران و تیز شده ابراهیم، تاب نیاورد بریدن گلوى اسماعیل را؛ که مأمور نشده بود براى بریدن سر اسماعیل؛ مأمور شده بود تا ثابت کند خلوص بندگى ابراهیم را.
و خداوند، براى هدیه سرافرازى ابراهیم و اسماعیل گوسفندى فرستاد که جاى اسماعیل قربانى شد.
آن روز، نه روز قربانى شدن اسماعیل بود و نه قربانى شدن آن گوسفند؛ آن روز، روز قربانى کردن نفس ها و هوس ها بود؛ روز سر بریدن همه دلبستگی ها و وابستگی هایى که به غیر خدا ختم میشد.
پایگاه خبری تبلیغات محیطی ایران، عید سعید قربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان تبریک عرض می نماید.